نقدی بر شناخت ناصواب سید محمد تقی میرابوالقاسمی
از روستای ایستای طالقان
بخش دوم
سه نکته انتقادی در بررسی گزارش فوق به ذهن بنده تبادر می کند که آن را با خوانندگان فرهیخته در میان می گذارم:
1. زنده یاد سید محمدتقی میرابوالقاسمی از پژوهشگران خوش نام جغرافیای تاریخی گیلان، مازندران و طالقان به شمار می رود که صاحب ده عنوان کتاب و تعداد فراوانی مقاله در این زمینه است. بنده از نزدیک توفیق زیارت ایشان را نداشتم بلکه مراوده ما تلفنی بود. ایشان در سال 1384 کتاب «بازمانده میراث اسماعیلیه در ایران» را به چاپ رساند و متأسفانه در سال 1385 در شهر رشت دارفانی را وداع گفت. پس با این حساب، ایشان یک سال فرصت داشت که دست کم در قالب نوشته توضیحی کوتاهی در یکی از نشریات، تلقی ناصواب خود درباره اهل توقف را اصلاح کند.
مهم ترین تلقی نادرست ایشان از اهالی روستای ایستا، اسماعیلی بودن آنان است. ایشان می توانست با حضور و توقف کوتاه در آن روستا و یا مشورت با مطلعان بی طرف و غیر مغرض به سادگی به شیعه دوازده امامی بودن اهالی روستای ایستا پی ببرد اما متأسفانه با استناد به دانسته های مغرضانه و غیر صادقانه یکی از اهالی شهر طالقان، اتهامات ناروایی را متوجه تجددگریزان طالقان کرده است. ایشان که برای دست یابی به اطلاعاتی درباره پیروان امروزین اسماعیلیه در ایران به مناطق صعب العبور و دورافتاده ای همانند ارتفاعات الموت، کویر قائنات، بیرجند، طبس و... سفر کرده اند چرا به خود زحمت نداده تا در زادگاه خود به شناخت درستی از باورهای یک طایفه برسد.
البته بنده درباره حسن فاعلی آن مرحوم هیچ تردیدی ندارم که متأسفانه همین اعتماد نابجا به یکی از منابع - که ادعای پژوهشگری در عرصه تاریخ طالقان را نیز با خود یدک می کشد - مرتکب فراگیر شدن یک تلقی نادرست درباره تجددگریزان طالقان شده است. همان دلیلی که بنده را به تألیف کتاب «روستای ایستا» واداشت.
صریح عرض کنم که جمعی از اهالی شهر طالقان که به تعداد انگشتان دست هم نمی رسند به دلایل واهی و صرفا" ناسیونالیستی، از دشمنان سرسخت ساکنان دهکده منتظران هستند و تصمیم گرفته اند با استفاده از شیوه هایی همانند ترویج شایعه و سخنان ناروا، موجبات مهاجرت دگرباره اهل توقف را فراهم کنند. بی تردید این شیوه رفتاری آنها با شرع، قانون، عقل و عاطفه انسانی ناسازگار است. در تابستان 1389 گفت و گوی دو ساعته ای با یکی از این افراد انجام داده ام که شاید در وقتی مناسب آن را منتشر سازم تا ریشه های این بی مهری - که لباس پژوهش و فرهنگ هم پوشیده است - به طور کامل آشکار شود.
2. اتهام ناروای قتل به طایفه اهل توقف نیز حلقه دیگری از آن سلسله اقدامات ناجوانمردانه در بدنام کردن این طایفه است که متأسفانه به کتاب مرحوم میرابوالقاسمی نیز سرایت کرده است. اصل ماجرا از این قرار است که یکی از اعضای آن طایفه که از بیماری اعصاب رنج می برد، عادت داشت که به هنگام اختلال روانی، سرش را در آب سرد فرو برد تا اندکی جان بیمار خود را آرام کند. ظاهرا" در یکی از آن موارد سر خود را به آب خروشان شاهرود طالقان فرو می برد و متأسفانه بر اثر خفگی جان می سپارد. پس از چند روز، جنازه او را از پایین دست رودخانه کشف می شود. همه تحقیقات دامنه دار پلیس و دادگاه منطقه طالقان مؤید این است که او بر اثر حادثه طبیعی درگذشته است و پای هیچ قتلی در میان نبوده است چه برسد به قتل ناشی از اختلافات مذهبی درون قبیله ای!
متأسفانه یکی از همان بدخواهان اخلاق گریز طالقانی در سال 1376 پس از گذشت پنج سال از حادثه مورد اشاره به عنوان مطلع در دادگاه و روند تحقیقات پلیس حاضر می شود و گواهی می دهد که جان سپرده، اختلافات عقیدتی دامنه داری با پیر اهل توقف داشته است؛ اما دادگاه پس از تحقیقات مستند، رأی به برائت اهالی روستای ایستا می دهد. بار دیگر این شاهد ناصادق در سال 1383 با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی، منبع موثق!؟ کتاب آقای میرابوالقاسمی می شود و علیرغم آگاهی کامل به حقیقت، اتهامات «اسماعیلی بودن» و «قتل عقیدتی» را متوجه اهالی روستای ایستا می کند.
3. مرحوم میرابوالقاسمی بدون هیچ اشاره ای به خاستگاه دینی این نوع زندگی، به غلط آنها را «سلوکی مذهب» نامیده است. این در حالی است که در پاورقی کتاب توضیح می دهد: «سلوک نام روستایی است در هشترود». این عنوان غلط و نچسب، حاصل منطق توجیهی همان منبع ناصادق است که خواسته در این مورد هم ابراز فضل کرده باشد. در واقع در زبان ترکی، «سلوک» یا همان «سولوق» برگرفته از واژه «سو» به معنای آب است و هیچ ارتباطی با «سیر و سلوک» صوفیه ندارد. «سولوق» مکانی است که آب فراوان دارد و در زبان پارسی، با واژه «آبخیز» مترادف است.
تاکنون پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی (1274- 1351 قمری) نامی بر خویشتن ننهاده اند و نام «صادقی مذهب» و «سلوکی مذهب» را هم که عده ای بر آنان اطلاق کرده اند، گویا و صحیح نیست. بنده و آقای محمدسعید جانب اللهی- مردم شناس- به طور مشترک پس از دیدار از روستای ایستا در سال 1379، به نام «اهل توقف» رسیده و آن را پیشنهاد کرده ایم. پشتیبان این نام گذاری، توقف دو جانبه پیروان آن مجتهد دوره مشروطه است. آنان از یک سو بر تقلید از میرزا صادق متوقف شده اند و از دیگر سو بر زیست مردمان دویست سال پیش ایران توقف کرده اند، بر مدار گریز از مدرنیته و دستاوردهایش.